بگو سيمرغ و كوه قاف چبود ؟ بهشت و دوزخ و اعراف چبود؟
در بعضي تفاسير آورده اند كه سيمرغ كه عرب آن را عنقا مي خواند ، نوعي مرغ بود كه در زمان حضرت موسي ( ع) در نواحي بيت المقدس جاي داش .جثه بزرگ و عنق طويل داشتو از هر رنگ كه در هر نوعي از مرغان باشد ، در بال او موجود باشد. و از آن جهت پارسيان او را سي مرغ نام كرده اند. كه چون موسي ( ع ) وفات يافت به فرمان حق تعالي ، سيمرغان از آن ديار به كوهي انتقال كردند از نواحي حضر موت، و آن جا بر تعضي حيوانات غلبه يافتند، و صيد مي كردند. چون از وحوش و طيور صيدي نمي يافتند ، كودكان مي ربودند. قوم آنديار مظطر شدند.پيغمبري حنظله نام عليه السلام در ميان ايشان بود. التجا به دعاي او كردند، دعا فرمود آن پيامبر و مرغان بر افتادند. اكنون آن نوع در كوه قاف ميباشد، آنكه به ذكر اهل قصص ، كوهي است گرد زمين برآمده و سر بر آسمان كشيده از زبرجد _ و سبزي هوا از عكس آن است. و درويشان از روي اشارت _ هر كس به مشرب خود ، سيمرغ و كوه قاف سخني گويند.
سيمرغ وجودي است شامل همه وجودات ، محمول بر تعيني بزرگتر از همه تعينات، كه كوه قاف اوست . سيمرغ، روح است ، و كوه قاف ، بدن. سيمرغ عشق است ، وكلمه چي؟كوه قاف دل.سيمرغ جامعيت انسان است ، و كوه قاف نشيه او.سيمرغ انسان كامل است، و كوه قاف مرتبه تمكين او.
بيان عرفا و نظرهاي عرفاني : هر گاه از آغاز مدارك مكتوب ايران باستان ، بر مبناي متون اوستايي ، فارسي ميانه ، و فارسي و عربي_ نيز منابعي كه در سده هاي نخستين پس از اسلام در دست است و ترجمه هايي از متن هاي پهلوي
مي باشد و منظومه هاي عرفا و منظومه هاي حماسي ، پژوهش و مطالعه شود، سير تدريجي تبديل باورهاي مذهبي و افسانه ه اي به اسطوره هاي پهلواني _ و از آن پس گذرگاه عبور اين اساطير تا به قالب در آمدن اساطير عرفاني ، در مطالعه اسطوره شناسي ايراني بسيار مورد توجه خواهد بود.در مورد سيمرغ از ديدگاه پژوهش هاي باستاني ايران، مقالاتي ارايه شده :
شسخ محمد لاهيجي از عرفاي قرن نهم ، در شرح كلشن راز ، نيز در اين زمينه نقلي دارد:
" بدان كه سيمرغ را حكايا ت بسيار بر حسب تأويل گفته اند. اما آنچه كه به خاطر فقير مي آيد آن است كه سيمرغ از حقيقت انسانيت كه مظهر تام آن حقيقت است ، و به حق به تمامت اسماء و صفات به او متجلي و ظاهر است و آنچه گفته اند كه كوه قاف از غايت بزرگي گرد عالم بر آمده و محسط عالم است، در حقيقت انساني آن معني ظاهر است_ چو حقيقت او چنانچه بيانش گذشت مشتعل بر تمامت حقايق عالم است. و احديت الجمع ظاهر و باطن ،واقع شده ، و منتخب و خلاصه همه عالم اوست، و هر كه به معرفت حقيقت انساني رسيد به موجب من عرفه نفسه فقد عرفه ربه رويت و شناخت آن كس را ميسر است كه من راني فقد راي الحق چنانچه هر كه به كوه قاف رسيد به سيمرغ مي رسد.
به موجب رساله خرد، آشيانه سيمرغ بر فراز درخت دور كننده غم است . بيماري زدا ، كه درختبسيارتخمه ( وس _ تخمك ) در بردارنده بسيار دانه و و تخم هاي گياهان نيز ناميده ميشود. هر گاه سيمرغ از آن برخيزد ، هزار شاخه از آندرخت برويد. و چون بنشيند هزار شاخه از آن بشكند و تخم آز آن پراكنده شود.
در بند هشن : درخت همه تخمه ميان درياي فراخكرد رسته است و تخم همه گياهان در آن است كه " فرارون پزشك" و كسي است كه "همه پزشك گويد. در درون آن كوهها آفريده شده است . درسوراخ آن كوهها نه هزار و نه صدو نودو نه بيور جوي است كه نيمي از آبها در آن كوهها آفريده شده است كه از آن جا به وسيله آن جوي هاو گذرها به هفت كشور زمين فراز رود كه همه آبهاي هفت كشور زمين از آن است.
سيمرغ و اين كوه در اقليم هشتم واقع است . تقدس كوه قاف
و پيوستگي آن با سيمرغ ، چه در اوستا و چه متون پهلوي و جز آن قابل توجه است ،
در يشت نوزدهم _ زامياد يشت ، كوهها ياد شده اند كه تقدسي خداي گونه دارند.
اين ها سرچشمه هاي انديشگاني الهام بخشي براي حكماي اشراقي بوده است .
سيمرغ در قلمرو حكمت اشراق
سهروردي:" روشن روانان چنين نموده اند كه ه هر آن هدهدي كه در فصل بهار به ترك آشيان خود بگويد و به منقار خود پرو بال بر كند و قصد كوه قاف كند ، بر او افتد به مقدار هزار سال اين زمان كه : و ان يوما عند ربك كالف سنه تعدون ( سوره 32_ آيه 46) و اين هزار سال در تقويم اهل حقيقت يك صبحدم ايتاز مشرق لاهوت اعظم. در اينمدت سيمرغي شود كه صفير او خفتگان را بيدار كند و نشيمن او در كوه قاف باشد.( نشيمن تو نه كنج اين محنت آباد است ) صفير او به همه كس برسد و لكن مستمع كمتر دارد ، همه با اويند و بيشتر بي ويند:
با مايي و بي ما نيي جاني از آن پيدا نيي
سايه سيمرغ علاج بيماران است و رنگهاي مختلف را زايل كند و اين سيمرغ پرواز كند بي جنبش،و بپرد بي پر، و نزديك شود بي قطع اماكن و همه نقش ها از اوست. و او خود رنگ نداردو در مشرق است آشيان او و مغرب از او خالي نيست. همه بدو مشغولن و ار از همه فارغ.همه ار او پر و او از همه تهي . وو علوم از صفير اين مرغ استو ازو استخراج كرده اند و سازهاي عجيب مثل ارغنون و غير آن از صدا و رنات او بيرون آورده اند:
چون نديدي سليمان را تو چه داني زبان مرغان را
و غذاي او آتش است و هركه پري از آن بر پهلوي راست بندد و بر آتش بگذرد از آتش ايمن باشد. و نسيم صبا از نفس اوست، از بهر عاشقان راز دل و اسرار ضماير با او گويند.
راز و رمزها و اشارات: آشياه سيمرغ بر فراز درخت طوبي در كوه قاف است، يعني مرز ميان جهان پيدا و جهان ناپيدا، در آستانه اقليم هشتم، كه گاهه سيناي عرفان ، قلعه نفس ، نيز ناميده شده_ و درخت طوبي يكي از رمزهاي وجود مطلق است. جايي كه مي گويد هر هد هدي كه در فصل بهار به ترك آشبان گويد و پرهاي خويش بكند و قصد كوه قاف كند، همان است كه عطار در منطق الطير گفته. يعني هر پرنده اي در چنين شرايط و سلوكي ، خود ميتواند تبديل به سيمرغ شود.راز و رمز سيمرغ را در تصوف ايراني ، بيانگر همان خودي مطلق الهي ميدانند، نيز اشاره به روح و نام امام است.
درنبرد رستم و اسفنديار نيز داستان زال و سيمرغ ، از روايت سهروردي با آنچه فردوسي نقل كرده متفاوت است.همه اين برداشت ها در روايات اساطيري ، پس زمينه اي عرفاني دارد.
در منطق الطير عطار : سالك پس از طي مراحل بسيار سخت و دشوار و تحمل آزمونهاي جانكاه ، و محروميت هاو تحمل شدايد _ هر گاه تاب آورد، سر انجام به سيمرغ ، يا نور مطلق و معرفت تام دست يافته و خود را با خداوند يگانه مي داند.
Talk.Patoghu
Com.
انجمن تخصصی پاتوق یو
علاقه مندی ها (Bookmarks)